کمتر کسیست در درستی این گزاره تردید داشته باشد که شاهنامه حکیم طوس در دوران کنونی از عناصر هویت ملی ایرانیان است. از این رو سخنان اخیر یک طنزپرداز درباره فردوسی به سرعت واکنشبرانگیز شد و خشم بسیاری را علیه او برانگیخت. اما هر پدیدهای پرسشهایی را هم میتواند به همراه داشته باشد و اینجا یکی از پرسشها درباره ایراندوستی بود و اینکه چگونه میتوان کسی را ایراندوست دانست یا این عنوان را از او سلب کرد.
باز اما ماجرا به همینجا محدود نماند و این بحث یا ادعا در ادامه پیش کشیده شد که شاهنامه اساسا اهمیتش محدود به دوران مدرن است، نه آنکه از دیرباز در فرهنگ ایران پژواکی داشته و عنصری هویتبخش محسوب میشده است.
علی سیدآبادی، پژوهشگر فرهنگی، بحث دوم را یک مغلطه میداند و اگرچه قائل به این امر است که شاهنامه فردوسی در دوران پهلوی اول به عنوان نماد هویت ایرانی معرفی شد، اما از همان قرن پنجم هجری از عناصر مهم هویت ایرانی بوده، طی ادوار مختلف و به ویژه در هنگامههای افول به احیای دوباره ایران کمک کرده و همواره در فرهنگ ایران و ادبیات فارسی پژواک داشته است. بحث نخست نیز از نگاه او به مغالطهای دیگر انجامیده که آن انحصار ایراندوستی است.