پل استر، نویسندهی بزرگ و محبوب آمریکایی که سال گذشته چشم از جهان فروبست، دوباره به زندگی بازگشته است؛ اما این بار نه با رمانی تازه که با چهرهای دیگر از شاهکار معروفش، سهگانهی نیویورک. اثری که در دههی هشتاد میلادی به جهان ادبیات عرضه شد و بازیهای پستمدرنیاش در ژانر کارآگاهی، نگاه خوانندگان را دگرگون کرد، اکنون در قالب یک رمان گرافیکی ۴۰۰ صفحهای و چشمنواز منتشر شده است. پروژهای که سه دهه زمان برده، نسلهای مختلفی از طراحان برجسته را درگیر خود کرده و به تأیید نهایی خودِ استر نیز رسیده است.
این ماجرا از سال ۱۹۹۴ آغاز شد؛ وقتی پل کاراسیک و دیوید مازوچلی نخستین اقتباس تصویری را از شهر شیشهای، بخش اول سهگانه، منتشر کردند. آن کتاب تنها نه سال پس از انتشار رمان اصلی به بازار آمد و نشان داد که جهان پرکابوس و پرابهام استر تا چه حد قابلیت تصویر شدن دارد. حالا، پس از گذشت سالها، دو بخش دیگر هم به این مجموعه اضافه شده است: ارواح با همکاری کاراسیک و لورنزو ماتوتی، و اتاق دربسته که کاراسیک این بار به تنهایی به انجام رسانده است. این تکمیل دیرهنگام، به گفتهی منتقد تایمز لیتریری ساپلمنت، فرصتی فراهم کرده تا هر طراح با فراغت، شیوهی خاص خود را برای هر رمان انتخاب کند و اقتباسی بسازد که به اندازهی خود داستانها متفاوت و چندلایه باشد.
در شهر شیشهای، جهان نیویورک با خطوط تیز و تضادهای شدید سیاه و سفید بازآفرینی میشود؛ شهری که همزمان واقعی و ذهنی است. شخصیت اصلی، کوئین، نویسندهای است که به اشتباه کارآگاه پنداشته میشود و وارد ماجرایی میگردد که هر گامش به بازی با هویت و نوشتن بدل میشود. در این روایت، تصویرها اغلب به استعارههایی بصری بدل میشوند: آپارتمان سادهای که کوئین در آن پرسه میزند بهتدریج به نقشهای پیچیده از خیابانها تبدیل میشود و سپس شکل مغزی انسانی به خود میگیرد؛ گویی مرز شهر و ذهن به هم میریزد.
اما ارواح حالوهوایی کاملاً متفاوت دارد. این بار تصاویر به داستانهای مصور قدیمی میمانند؛ قابهایی بزرگ، نرم و خاکستری که بیشتر به عکسهای ایستا شباهت دارند. دو مردی که در اتاقی روبهروی هم نشستهاند، تلفنی که روی میزی در سکوت جا خوش کرده و حتی صحنهی سقوط مردی از تخت، همگی حالتی متوقف و منجمد دارند، انگار برای یک نوردهی طولانی ژست گرفته باشند. همین سکون، بیزمانی و فرسودگی روایت را برجسته میکند؛ گویی ماجرا نه فقط دربارهی تعقیب دیگری، بلکه دربارهی تهی شدن زندگی از حرکت است.
در اتاق دربسته، فضا ناگهان رنگی و خانوادگی میشود. قابهای بزرگ و پر از گفتوگو، زنان و کودکانِ شاد و خانههایی گرم و شلوغ، حسی شبیه کتابهای کودکان القا میکنند. اما همین معصومیت صحنههاست که سقوط بعدی را تکاندهندهتر میسازد. وقتی قهرمان داستان با در بستهای مواجه میشود و با مشت بر آن میکوبد، صدای «K-BANG!» با حروف دندانهدار در صفحه منفجر میشود و طنینی کابوسوار به این دنیای ظاهراً امن میبخشد.
سهگانهی استر، چه در قالب متن و چه در تصویر، بیش از هر چیز دربارهی نوشتن است؛ دربارهی دوگانگیِ زندگی نویسنده، میان آنکه مینویسد و آنکه زندگی میکند. در این جهان، نویسنده همان کارآگاه است: کسی که به دنبال ردها میگردد، اما هرچه بیشتر جستوجو میکند، مرز میان حقیقت و خیال درهم میریزد. این مشکل حرفهای نویسنده در عین حال به استعارهای وجودی برای همهی انسانها بدل میشود: ما همواره میان «خودِ زندگیکننده» و «خودِ ناظر» گرفتاریم. و چه شهری بهتر از نیویورک—با سروصدای بیامان، تراکم زندگی، و تبدیل آدمها به تیپهای آشنا از دل فیلمها و سریالها—برای نشان دادن این بحران؟
منتقد تایمز در پایان یادآوری میکند که این آثار را میتوان همچون داستانهای پلیسی سرگرمکننده ورق زد و دنبال کرد، اما میتوان ایستاد، خیره شد و در لایههای تصویری و روایی آنها غرق شد. درست مانند نیویورک که در هر قابش، هم واقعیت جریان دارد و هم افسانه.
اهمیت این سهگانه برای خوانندهی ایرانی در آن است که «تعقیب و تعلیق» را از سطح معماهای کارآگاهی به سطح هویت و زیست روزمره میبرد؛ شکافی که نویسنده یا خبرنگار امروز در تهران و نیویورک، میان زندگی شخصی و کار حرفهای، بهخوبی آن را تجربه میکند. در این اقتباسها تصویر فقط نقش تزئینی ندارد، بلکه روش خواندن را تغییر میدهد: از روایت خطی به خوانشی شبکهای، از متن رمان به نقشهای از ذهن و شهر. برای مخاطبی که با موج رمانهای گرافیکی معاصر آشناست نیز این مجموعه حکم کارگاهی زنده از روایت تصویری را دارد، با سه شیوهی متفاوت برای ترجمهی یک متن ادبی به مدیومی تازه.