دوشنبه، ۱۷ شهریور ۱۴۰۴

گزارش

«موسیقی هم ساز فرهنگ شریف…»

هفدهم شهریور سالگرد درگذشت فرهنگ شریف است؛ نوازنده‌ای که تار را از یک ساز همراه به مرکز تجربه شنیداری موسیقی ایرانی بدل کرد. او نه‌تنها در تکنیک، که در ساختن نوعی فرهنگ صوتی تازه برای تار نقشی بنیادین ایفا کرد؛ فرهنگی که در نیم‌قرن اخیر، گوش مردم را به صدایی متفاوت عادت داد.

آغاز راه و استادان

فرهنگ شریف در سال ۱۳۱۰ در آمل زاده شد و از همان کودکی با فضای موسیقایی خانه و محفل‌های محلی پیوند خورد. تعلیم جدی او نزد استادانی چون مرتضی نی‌داوود و خاندان شهنازی آغاز شد. در فضایی که بیشتر تارنوازان هم‌نسل او شاگرد علی‌اکبر شهنازی بودند و به دنبال ادامه سبک پرصلابت و رسمی او رفتند، فرهنگ شریف مسیر دیگری را برگزید. او گرچه از محضر علی‌اکبر نیز بهره برد، اما بیش از همه از عبدالحسین شهنازی – برادر کمتر شناخته‌شده و تقریباً گمنام‌تر خاندان – تأثیر پذیرفت. عبدالحسین نسبت به علی‌اکبر، شیوه‌ای نرم‌تر، پر از ظرایف ملودیک و انعطاف در جمله‌بندی داشت؛ ویژگی‌هایی که با روحیه بداهه‌پرداز فرهنگ شریف سازگارتر بود.

به همین دلیل، شریف در حالی‌که ریشه در همان مکتب قدیمی داشت، عملاً خطی مستقل را ادامه داد. او به جای بازتولید قدرت مضراب و جلالت تکنیکی علی‌اکبر شهنازی، بیشتر به دنبال ایجاد تنوع رنگی، چندصدایی و شکوفایی صداهای درونی تار بود. همین انتخاب آگاهانه باعث شد تارنوازی او در همان دوران جوانی تفاوت آشکاری با دیگر شاگردان مکتب شهنازی پیدا کند و گوش شنونده با نوعی بیان تازه مواجه شود.

بداهه‌نوازی و چندصدایی

آنچه فرهنگ شریف را در میان تارنوازان متمایز می‌کرد، توانایی‌اش در آفرینش چندصدایی روی تار بود؛ قابلیتی که تا پیش از او کمتر به این شکل سامان‌یافته به گوش می‌رسید. او با بهره‌گیری از آرپژهای سریع، استفاده خلاقانه از نت‌های دوبل و اجرای ریزهای هم‌زمان، فضایی می‌ساخت که شنونده احساس می‌کرد چند ساز با هم در حال گفتگو هستند. این مهارت به تار او بُعدی ارکسترال می‌داد و آن را از ساز همراه خواننده به ساز مستقل بدل می‌کرد.

چندصدایی شریف برای شنونده ایرانی بی‌ارتباط با تجربه شنیداری عمومی آن روزگار نبود. او با تار، همان حس هارمونی و لایه‌گذاری صوتی را در سطحی مینیاتوری بازآفرینی می‌کرد که در ارکسترهای «گل‌ها» شنیده می‌شد؛ جایی که رنگ‌های متفاوت سازها با هم ترکیب می‌شدند و پیوستگی ارکسترال ایجاد می‌کردند. از سوی دیگر، آرپژها و لایه‌های صدادهی او برای مخاطب یادآور پیانوی جواد معروفی بود که با ضربه‌های نرم و هم‌پوشانی نت‌ها، فضایی چندلایه و پرطنین می‌ساخت. به این ترتیب، شنونده در تار شریف همان حس هارمونیک و غنای صوتی را تجربه می‌کرد که در ارکستر یا پیانوی کلاسیک ایرانی به گوش می‌رسید؛ با این تفاوت که همه این بافت‌ها تنها از دل یک ساز برمی‌آمد.

نقش در فرهنگ شنیداری معاصر

حضور شریف در رادیو از نوجوانی آغاز شد. پخش نخستین تک‌نوازی او از رادیو در دوازده‌سالگی، نوید صدایی تازه بود. با تثبیت برنامه‌هایی چون «گل‌ها»، تار او به یکی از شناخته‌شده‌ترین صداهای رسانه‌ای بدل شد. این صدا فقط در محافل تخصصی موسیقی شنیده نمی‌شد، بلکه به درون خانه‌های مردم رفت و ذائقه شنیداری جامعه را شکل داد. در دورانی که رادیو و سپس تلویزیون اصلی‌ترین رسانه‌های عمومی بودند، فرهنگ شریف با حضور مستمرش تار را به بخشی از فرهنگ عامه بدل کرد.

این پیوند موسیقی ایرانی با زندگی روزمره شهری پیامدهای فرهنگی عمیقی داشت. شنونده عادی، که شاید پیش‌تر تنها در مجالس خصوصی یا محافل خانوادگی با موسیقی دستگاهی روبه‌رو می‌شد، حالا هر روز در میان کار، استراحت یا رفت‌وآمد صدای تار شریف را می‌شنید. این حضور مداوم باعث شد گوش مردم به پیچیدگی‌های ردیف و ظرایف بداهه‌نوازی خو بگیرد و نوعی تربیت شنیداری جمعی شکل گیرد. موسیقی دیگر تنها کالای لوکس محافل اشرافی یا خواص نبود، بلکه بخشی از زندگی روزمره طبقه متوسط شهری شد. به این ترتیب، تار فرهنگ شریف نه‌فقط ساز یک نوازنده، که صدای یک دوران بود؛ صدایی که با تجربه اجتماعی و فرهنگی نسل‌ها گره خورد و در حافظه جمعی جا گرفت.

همکاری‌ها و کارنامه هنری

فرهنگ شریف در کارنامه خود همکاری با بزرگ‌ترین خوانندگان موسیقی ایرانی را دارد: از بنان و تاج اصفهانی گرفته تا محمدرضا شجریان و علیرضا افتخاری. در این همکاری‌ها، او تنها نقش همراه‌کننده نداشت؛ بلکه در بسیاری موارد ساختار قطعه بر اساس دیالوگ میان آواز و تارنوازی او شکل می‌گرفت. این گفت‌وگوی زنده میان تار و صدا، بخشی از میراث شنیداری ما را تعریف کرده است. آثار برجسته‌ای مانند همراهی با شجریان در «پیوند مهر» یا برنامه‌های متعدد «گل‌ها» نمونه‌های روشن این نقش هستند.

پس از انقلاب

پس از انقلاب ۱۳۵۷ و محدودیت‌های موسیقایی، شریف مدتی ایران را ترک کرد و در آمریکا به تدریس و اجرا پرداخت. این دوران فرصتی بود برای انتقال تجربه‌های او به نسل جوان موسیقی‌دانان ایرانی مقیم خارج. با بازگشتش به ایران در دهه هفتاد، فعالیت دوباره در کنسرت‌ها و کلاس‌های آموزشی آغاز شد و نسل تازه‌ای از شاگردان مستقیم و غیرمستقیم از او تأثیر گرفتند.

شریف در همین سال‌ها چندین اجرای مهم صحنه‌ای در تهران و شهرستان‌ها برگزار کرد که با استقبال علاقه‌مندان روبه‌رو شد. او علاوه بر همراهی با گروه‌های موسیقی، مجموعه‌ای از آلبوم‌های تکنوازی تار را نیز منتشر کرد؛ از جمله «کرشمه»، «عشاق»، «زخمه» و «زمرد». این آثار نشان می‌دادند که ساز او هنوز می‌تواند بار یک کنسرت کامل را به تنهایی بر دوش بکشد. برای نسل جوانی که پس از انقلاب با محدودیت دسترسی به موسیقی زنده بزرگ شده بود، این آلبوم‌ها حکم دروازه‌ای تازه به دنیای بداهه‌نوازی ایرانی داشتند.

به این ترتیب، میراث تک‌نوازی فرهنگ شریف در بستر تاریخی و اجتماعی جدیدی مورد خوانش دوباره قرار گرفت. اگر در دهه‌های پیشین، حضور او در رادیو و تلویزیون عامل آشنایی مردم با تار بود، در این دوره آلبوم‌ها و کنسرت‌هایش به مرجع آموزشی و الهام‌بخش نسل جدید نوازندگان بدل شد. بازگشت او نشان داد که تارنوازی می‌تواند با تغییر شرایط اجتماعی، همچنان زنده بماند و به نیازهای زیبایی‌شناختی مخاطب امروز پاسخ دهد.

میراث و جایگاه

فرهنگ شریف در زمان حیات خود نشان درجه یک هنری دریافت کرد، اما اهمیت واقعی او در چیزی فراتر از جوایز رسمی است: در توانایی‌اش برای دگرگون کردن جایگاه تار در فرهنگ شنیداری معاصر ایران. او به تار شأنی هم‌سنگ با صدا بخشید؛ صدایی که می‌توانست هم‌ساز آواز باشد و هم مستقل بدرخشد. حضور مداوم او در رادیو و تلویزیون، صدای تار را به بخشی از حافظه جمعی ایرانیان بدل کرد.

فرهنگ شریف در هفدهم شهریور ۱۳۹۵ در تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت‌زهرا آرام گرفت. اما میراثش همچنان زنده است: هر بار که تار ایرانی در قالبی چندصدایی و با غنای ارکسترال شنیده می‌شود، ردّی از خلاقیت و جسارت او حضور دارد. چنان‌که فرامرز اصلانی در ترانه‌ی «قدیم» با یاد بنان و صدای تار شریف ، وقتی صدایش از عاطفه‌ای سرشار می‌لرزد، می خواند:
«موسیقی هم‌ ساز فرهنگ شریف، با صدای زیر و بم‌های بنان.»

به اشتراک بگذارید:

مطالب مرتبط

گزارش

«موسیقی هم ساز فرهنگ شریف…»

فرهنگ شریف با بداهه‌نوازی‌های چندصدایی و تکنیک منحصربه‌فردش، تار را از ساز همراه به ساز مستقل تبدیل کرد. حضور مداوم او در رادیو، کنسرت‌ها و آلبوم‌های تکنوازی، گوش نسل‌های مختلف را با ظرایف موسیقی ایرانی تربیت کرد و میراثی ماندگار بر جای گذاشت.