دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا روز جمعه ۳ اکتبر ۲۰۲۵ (۱۱ مهر ۱۴۰۴) در بیانیهای یک «طرح صلح» ۲۰ بندی را مطرح کرد. او با حماس اتمام حجت کرد که تا ساعت ۱۸ به وقت شرق آمریکا در روز یکشنبه ۵ اکتبر (برابر با ۱۳ مهر) مفاد این بیانیه را بپذیرد. ترامپ همزمان از اسرائیل خواست بمباران غزه را متوقف کند تا امکان خارجکردن اسیران باقیمانده فراهم شود. ترامپ همچنین تاکید کرد که اگر حماس این طرح را نپذیرد دچار «بحرانی شدید» خواهد شد. حماس در واکنش به طرح ترامپ اعلام کرد که بخشی از طرح را میپذیرد اما خواهان مذاکرات تکمیلی است. همزمان میانجیهای مناقشه حماس و اسرائیل (نظیر مصر و قطر) به منظور تنشزدایی و پیشبرد آتشبس وارد کار شدهاند.
چشمانداز کوتاهمدت و میانمدت مناسبات اسرائیل و غزه
اگر حماس و میانجیها به تبادل اسیران و آتشبس مرحلهای متعهد شوند، احتمال دارد شدت حملاتِ هوایی کاهش یابد، اما این کاهش میتواند شکننده و موقت باشد؛ چون مسائلِ کلیدی (حکمرانی غزه، خلعسلاح کامل، وضعیت آوارگان و بازسازی) حل نشدهاند.
از نظر اسرائیل، هر توقفی که با تضمینِ خروج نیروهای حماس از نقاط حساسی در غزه همراه نشود و خلعسلاح واقعیِ حماس را تضمین نکند، موقتی تلقی خواهد شد و در چنین شرایطی بازگشت به خشونت بالقوه خواهد بود. در نگاه فلسطینیان (شامل بخشهایی از حماس و جامعه مدنی)، حضور یک نیروی ناظر بینالمللی بیطرف در غزه، دادن تضمینهای حقوقی برای جلوگیری از جابهجایی اجباری فلسطینیان و در اختیار گذاشتن کمکهای انسانی شرطِ پایدار شدن آتشبس خواهد بود.
واکنش احتمالی جمهوری اسلامی ایران
رفتار رسمیِ جمهوری اسلامی احتمالاً شامل موارد زیر خواهد بود: محکومیتِ حمله به مردم فلسطین، حمایت سیاسی و دیپلماتیک از حماس و همزمان مانورِ سیاسی و دیپلماتیک برای کسب امتیاز در منطقه. تهران میتواند از تحولات تازه در مناسبات آمریکا، اسرائیل و حماس بهره بگیرد تا روابط خود را با بازیگران عربی و همسایه تقویت کند و از این راه انزوای سیاسی خود را کاهش دهد. حکومت ایران همچنین ممکن است طرح ترامپ را به عنوان «ابتکار یکجانبه آمریکایی» نقد کند و همزمان از موفقیتِ هر ساز و کاری که اسیران فلسطینی را آزاد کند بهره تبلیغاتی ببرد.
همزمان از نظر امنیتی ـ نظامی بعید است جمهوری اسلامی ایران از حمایتهای متعارف (حمایت سیاسی، دیپلماتیک، و احتمالا پشتیبانی برخی گروههای نیابتی) فراتر رود، مگر آنکه اسرائیل یا نیروهای مرتبطش اقدامی کنند که تهران آن را «تجاوز بارز و تعیینکننده» تلقی کند. در آن صورت، واکنشهای منطقهای (شامل موضعگیری صرف، افزایش کمک به گروههای همپیمان، یا حتی حملات محدوده از طریق نیابتی) محتمل است.
از نظر امنیتی ـ نظامی بعید است جمهوری اسلامی ایران از حمایتهای متعارف سیاسی، دیپلماتیک، و احتمالا پشتیبانی برخی گروههای نیابتی فراتر رود، مگر آنکه اسرائیل یا نیروهای مرتبطش اقدامی کنند که تهران آن را «تجاوز بارز و تعیینکننده» تلقی کند.
مواضع جناحهای رقیب داخلی در ایران
مواضعِ جناحی را میتوان در سه طیف کلی خلاصه کرد: محافظهکاران تندرو و جریان سختگیر امنیتی بر مواضع قویِ ضدـاسرائیلی و حمایتِ صریح از حماس پافشاری میکنند. این جناح همچنین بر پاسخگویی به هر گونه فشار تاکید خواهد گذاشت و بر هر گونه اقدامی که با معیارهای این گرایش بتوان تضعیف «حقوق مقاومت» یا «محور مقاومت» توصیف کرد دست رد خواهد گذاشت.
علاوه بر این ممکن است این دسته از محافظهکاران بر «بازگرداندن توازن» به خاورمیانه اصرار کنند و خواهان کاربرد همه ابزارهای منطقهای شوند که جلوی هر اقدامی را که تهران آن را به چشم تهدید ببیند بگیرد.
از سوی دیگر محافظهکاران میانهرو و اصولگرایان میانی در سطح نمادین شعارهایی قوی در حمایت از فلسطین را تکرار و ترویج خواهند کرد و همزمان بر تلاش واقعی بر روی نمایشِ رهبریِ منطقهای دست خواهند گذاشت. این جناح در عین حال خواهند کوشید که جمهوری اسلامی ایران از ورود مستقیم در رویاروییهای منطقهای و جهانی که میتواند موجب افزایش هزینههای اقتصادی یا بینالمللی ایران شود پرهیز کند.
اما اصلاحطلبان و تکنوکراتها که نقش رسمیشان در ترسیم سیاستهای کلان محدود است بر کاربرد راهحلهای دیپلماتیک تاکید خواهند کرد. این جناح به ویژه و به طور مشخص فعالسازی کانالهای دیپلماتیک را مد نظر قرار خواهد داد. این جناح سعی خواهد کرد از تحولات تازه در جهت تقویت نقش سازمان ملل، دولتهای منطقه و همسایه برای مهار خشونت در غزه بهره ببرد و خواهان جلب کمکهای انساندوستانه جهان، منطقه و ایران به فلسطینیان شود.
این تقسیمبندی کلی است. در ظاهر ممکن است هر جناح با ادبیات سیاسی و زبانِ مشترکِ «حمایت از فلسطین» سخن بگوید اما در عمل، میزان ریسکپذیری و ابزارهای مورد استفاده در میان سه جناح بالا متفاوت خواهد بود.
موضعِ منتقدان، مخالفان و اپوزیسیون خارج/داخلِ ایران
اپوزیسیون و گروههای منتقد هم در گذشته بر سر خونریزی و خشونت بیسابقه در غزه و حمله نظامی اسرائیل به ایران طیفی از مواضع متفاوت را اتخاذ کردهاند که سبب شده است اکنون در این زمینه با یکدیگر و با حکومت کاملاً همراستا نباشند.
ملیون و جریانهای سکولار منتقد حکومت غالباً حمایتِ قویِ اخلاقی با فلسطینیان خواهند داشت ولی بابت استفاده ابزاری حکومت ایران از مظلوم واقع شدن شهروندان فلسطینی در غزه انتقاد میکنند. اینها خواهان راهحل سیاسی ـ دیپلماتیک و جلوگیری از ورود ایران به جنگ نیابتیاند و میگویند افزایش نظامیگری در ایران منافع ملی را به خطر اندازد. گرایش معروف به «ملی-مذهبی» و مسلمانان مخالف حکومت اسلامی و ولایت مطلقه فقیه هم ممکن است مثل گذشته با حمایت قاطع از مقاومت فلسطینیان، در عمل با تاکتیکهای حکومت – به ویژه اگر به افزایش سرکوب داخلی یا هزینههای بینالمللی منجر شود – ابراز مخالفت کنند.
از سوی دیگر، فعالان حقوق بشر و بخشهایی از جامعه مدنی ایران در گذشته اعمال خشونت در هر دو طرف دعوای اسرائیل و حماس را سرزنش کردهاند. این عده مطالبه قبلی خود را برای پایان دادن به کشتار غیرنظامیان ادامه خواهند داد و بر اجرای فوری آتشبس، دسترسی بشر دوستانه به غزه و بازگرداندن آوارگان تاکید خواهند کرد. این گرایش نسبت به هرگونه شعارزدگی یا بهرهبرداری سیاسی حساسیت ویژه نشان خواهد داد.
ملیون و جریانهای سکولار منتقد حکومت غالباً حمایتِ قویِ اخلاقی با فلسطینیان خواهند داشت ولی بابت استفاده ابزاری حکومت ایران از مظلوم واقع شدن شهروندان فلسطینی در غزه انتقاد میکنند.
موضع اصولی مطلوب برای یک حاکمیت مستقل و ملی
به نظر نگارنده، در چارچوبِ منافعِ بلندمدت ملی و اخلاقیِ قابل دفاع، محورهای کلی مواضعی که هم از مصالح کشور محافظت کند و هم منافع انسانی را در نظر گیرد، میتواند اینگونه باشد:
الف) اولویتِ انساندوستانه و آتشبس فوری؛ حمایت قاطع از آتشبس فوری، بازگشت فوری به تبادلِ اسرا و تضمینِ دسترسیِ بیقید و شرطِ کمکهای بشردوستانه به ساکنان غزه. این موضع هم غیریتزدایی میکند و هم قابل توجیه اخلاقی و حقوقی است.
ب) استقلال و دوری از تبدیل شدن به ابزاری در دست بازیگران خارجی؛ حاکمیتِ ملی نباید به صورت خودکار در دامِ رقابتهای قدرت بین واشینگتن و تلآویو یا طرحهای یکجانبه بیفتد. ایران باید بهجای پیروی کورکورانه از لحنِ تقابلی یا حملهطلب، سیاستی مبتنی بر دیپلماسی فعال و میانجیگری (در صورت امکان) را دنبال کند.
ج) حقوق مردم فلسطین در چارچوب راهکار سیاسی بلندمدت؛ حمایت از حقوق ملی و انسانیِ فلسطینیان (پایان اشغال، حق بازگشت/حمایت از کرامت انسانی، مشارکت سیاسی مشروع) به عنوان یک هدف اصولی، اما در عین حال تأکید بر حل مسالمتآمیز و چندجانبه که از بروز موجهای جدید خشونت جلوگیری کند.
د) جلوگیری از تنشزایی منطقهای و مدیریت ریسک؛ از تشدیدِ نیابتی یا اقداماتی که منافع اقتصادی و امنیت ملی ایران را به خطر اندازد پرهیز شود. به عبارت دیگر: «همدلی بشردوستانه و دوری از تشدید نظامی» یک قاعده عملی و ملی خواهد بود.
بنابر آنچه در سطور بالا آمد، میتوان مدعی شد که طرحِ ترامپ و پاسخ نسبیِ حماس یک پنجرهٔ سیاسی و دیپلماتیکِ شکننده فراهم کرده است. تهران میتواند از این پنجره برای حمایت انسانی و سیاسی از فلسطینیان بهره گیرد ولی اگر وارد درگیریهای نیابتی شود، هزینههایِ سنگینی بر ایران تحمیل خواهد شد.
موضعِ اصولیِ ایراندوستانه که هم با منافع ملی و هم با بشردوستی همخوانی دارد، عبارت است از: اعمال فشار دیپلماتیک برای آتشبس و آزادی اسیران، پشتیبانی از کمکهای بشردوستانه، اجتناب از مداخلهٔ نظامی مستقیم یا نیابتیِ هزینهزا، و تلاش برای یافتن راهحلهای سیاسیِ پایدار که حقوق، منزلت و شانِ مردم فلسطین را محترم بشمارد.