هفت ماه پس از آغاز دومین دوره ریاستجمهوریاش، دونالد ترامپ چهرهای متفاوت از گذشته به نمایش گذاشته است؛ چهرهای که دیگر چندان علاقهای به شنیدن مخالفتها ندارد و بر آن است که چهره و کارکرد نهاد ریاستجمهوری آمریکا را بهکلی بازسازی کند.
نمونهای کوچک اما نمادین از این تغییر، تصمیم او برای ساخت یک سالن بزرگ رقص در کاخ سفید است. مشاوران هشدار دادند این طرح بخشی از بال شرقی کاخ را ویران کرده و بازدیدهای روزانه را مختل میکند؛ اما ترامپ گفت «میخواهم بسازم» و پیمانکار مدنظرش هم بلافاصله کار را گرفت.
اگر در دوره نخست، اطرافیان میکوشیدند جلوی برخی تصمیمهای شتابزده او را بگیرند – از تعرفههای تجاری گرفته تا دخالت در سیاست پولی – در دوره دوم دیگر خبری از آن مقاومتها نیست. بسیاری از مشاوران تازه یا همراه و مشوقاند یا اصلاً مخالفتی به زبان نمیآورند. مارک شورت، از مدیران پیشین کاخ سفید، میگوید: «ترامپ یاد گرفته است که تقریباً هیچچیز نمیتواند جلوی خواستههای او را بگیرد.»
طی هفتههای اخیر او بار دیگر خواستار پایان رأیگیری پستی شده، دستور فشار بر ایالتها برای کنار گذاشتن «وثیقه نقدی» را داده و حتی تهدید کرده ارتش را به بالتیمور، نیویورک و شیکاگو بفرستد. تازهترین اقدام جنجالیاش تلاش برای برکناری لیسا کوک، عضو هیئت مدیره فدرال رزرو (بانک مرکزی ایالات متحده) بود؛ نهادی که قانوناً باید از نفوذ مستقیم سیاسی در امان باشد. این اقدام، او را به رویارویی مستقیم با دیوان عالی میکشاند.
ترامپ حتی بهنوعی با ایده دیکتاتوری بازی میکند. او در کارزار انتخاباتی گفته بود «فقط روز اول دیکتاتور خواهد بود»، اما اکنون در جمع هوادارانش در واشنگتن میگوید: «خیلیها میگویند شاید ما یک دیکتاتور بخواهیم… من دیکتاتور نیستم، اما خیلیها این را میخواهند.» این سخنان، بیش از پیش مرزهای سنتی قدرت ریاستجمهوری را در آمریکا به چالش میکشد.
دومین دوره ریاستجمهوری ترامپ با دستدرازی مستقیم به نهادها همراه بوده است: از اخراج مقامهای دولتی و دانشگاهی تا دخالت در رسانهها و شرکتهای فناوری. او نیروهای تفنگدار دریایی را به لسآنجلس فرستاد، پلیس واشنگتن را تحت کنترل گرفت، و حتی خواستار تغییر در موزه ملی پرتره شد.
برخلاف دوره نخست، که چهرههایی چون جان کلی، گری کوهن یا استیون منوچین در برابر تصمیمهای ناگهانیاش مقاومت میکردند، امروز تقریباً هیچ صدای مخالفی در حلقه نزدیکان او شنیده نمیشود. به تعبیر برایان لانزا، از متحدان سیاسی ترامپ، «دیگر کسی پشت سرش نیست که دست تکان دهد و بگوید این کار را نکن. حالا همه میخواهند فقط اجرا کنند.»
ترامپ در این مسیر حتی ظاهر و نمادهای کاخ سفید را هم تغییر داده است. دفتر بیضیشکل با تزئینات طلایی یادآور کاخهای خلیج فارس شده، پرچمهای تازه بر چمنهای کاخ نصب شده و کلاههای تبلیغاتی با شعار «ترامپ ۲۰۲۸» به مهمانان هدیه میشود؛ شعاری که خلاف قانون اساسی است، چون او نمیتواند بار دیگر نامزد شود.
این نمایشها رنگ و بویی سلطنتی یافته است. او در ماه ژوئن رژهای نظامی به مناسبت ۲۵۰ سالگی ارتش برگزار کرد؛ مراسمی که در دوره نخست بهدلیل نگرانی از شبیه شدن به «نمایشهای جهان سوم» متوقف شده بود. اکنون هم نیروی دریایی در فکر یک نمایش دریایی باشکوه است.
تاریخ آمریکا رؤسایی را به یاد دارد که ساختار ریاستجمهوری را دگرگون کردهاند: اندرو جکسون با تکیه بر پوپولیسم، آبراهام لینکلن با تعلیق موقت قانون اساسی و لغو بردهداری، و فرانکلین روزولت با ایجاد شبکه رفاه اجتماعی. اما عصر ترامپ بیش از هر چیز با تمرکز بیسابقه قدرت در کاخ سفید شناخته خواهد شد. او خود اخیراً گفته است: «من حق دارم هر کاری که بخواهم انجام دهم.»
تاریخنگاران این رویکرد را تلاشی برای به دست گرفتن کنترل همه نهادهای آمریکا میدانند. به گفته داگلاس برینکلی، استاد تاریخ ریاستجمهوری در دانشگاه رایس، «او میخواهد همه را از گردن بگیرد و بگوید من مسئولم.»
با این حال، آنچه آمریکا امروز تجربه میکند، نه فقط یک رئیسجمهور مقتدر بلکه شاید آزمونی تازه برای مرزهای دموکراسی آمریکایی است؛ مرزهایی که ترامپِ دوم بهآسانی از آنها عبور میکند.