پنجشنبه، ۱۷ مهر ۱۴۰۴

دیدگاه

آشتی ملی در گرو «تغییر رفتار» است نه «حذف»؛ گفت‌وگو با فرخ نگهدار

سعید برزین

سعید برزین

فرخ نگهدار، از سازمان فدائیان خلق (اکثریت)، در بررسی موانع مشارکت سیاسی و امکان گفت‌وگوی ملی تاکید دارد که سیاست‌های حکومت، به ‌ویژه نظارت استصوابی، عامل بازدارنده اصلی مشارکت سیاسی است. به گفته او، از خرداد ۷۶، روند گفت‌وگو بین نیروهای مختلف سیاسی گسترش یافته اما همچنان با چالش‌های جدی روبرو است. آقای نگهدار باور دارد که در این شرایط جبهه میانه‌رو می‌تواند محور گفت‌وگو باشد اما نیازمند بلوغ سیاسی و تفکیک وظائف است.

این متن از مجمو‌عه‌ای با عنوان «گفت‌وگو برای آشتی ملی» است که سعید برزین، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر مسائل ایران آن را فراهم می‌آورد و بخش‌هایی از آن پیش‌تر منتشر شده است. اما متن گفت‌وگو با فرخ نگهدار به‌طور اختصاصی برای انتشار در اختیار نیماد گذاشته شده است.

فرخ نگهدار

شما اخیرا گفته‌اید که نیروهای سیاسی در ایران نتوانسته‌اند به سمت شرایطی بروند که همه نیروها، بر حسب پایگاه اجتماعی خود، حق مشارکت در قدرت را داشته باشند. مشکل اساسی در کجاست؟

اگر بازه زمانی را صد ساله فرض کنیم، به علت بالا رفتن سطح تحصیلات، شهرنشینی و نقش رسانه ها، سطح مشارکت نیروهای سیاسی قطعا بیشتر شده است. اگر آن بازه را از انقلاب تا امروز در نظر بگیریم، تصمیمات در راس نظام عامل اصلی بازدارنده و تحولات مثبت جامعه‌شناختی همچنان نقش پیشران در افزایش سطح مشارکت داشته است.

بنابراین مشکل اساسی در پائین ماندن سطح مشارکت در «عقب ماندگی اجتماعی» نیست. مشکل اصلی در سیاست‌های حکومت است. یک نمونه اش «نظارت استصوابی».

 

انقلاب ۱۳۵۷ در ایران موجب همزیستی نیروهای سیاسی نشد. آیا شرایط کنونی ما از نظر تحمل و بردباری اجتماعی و سیاسی فرق کرده و بهتر شده؟

اگر مجددا بازه زمانی را یکصد ساله بگیریم، تا انقلاب سطح همزیستی و تحمل نیروهای سیاسی کشور نزدیک به صفر است. اما از مقطع خرداد ۷۶ تا امروز، علیرغم تمام تشبثات حکومت، باب گفت‌وگو، رایزنی، و در مواردی اشتراک مساعی، در طیف بسیار گسترده‌ای از نیروهای سیاسی رو به گسترش بوده است. طیف‌های اعتدالی اصلاحی که در ۲۰ ساله اول انقلاب به شدت علیه بقیه نیروهای سیاسی مخالف نظام عمل می‌کردند، به تدریج باب گفت‌وگو و مراوده با طیف‌های دیگر اپوزیسیون را گشودند.

در عین حال از اوایل سال‌های ۷۰ شمسی، بخش‌های معینی از بازماندگان نظام پادشاهی، با شعار مشروطه‌خواهی کوشیدند رابطه با دیگر نیروهای سیاسی کشور، و نیز رابطه درونی خود، را ترمیم کنند. متاسفانه پادشاهی‌خواهان در سال‌های اخیر زمینه را به طیف‌های افراطی واگذار کرده‌اند. آنها از همراهی با لیبرال‌ها به مقابله با آنها و پیروی از نتانیاهو و ترامپ روی آورده‌اند.

پادشاهی‌خواهان در سال‌های اخیر زمینه را به طیف‌های افراطی واگذار کرده‌اند. آنها از همراهی با لیبرال‌ها به مقابله با آنها و پیروی از نتانیاهو و ترامپ روی آورده‌اند.

 

در چارچوب گفت‌و‌گوی ملی، برای جبهه میانه‌رو (چه در حکومت و چه در اپوزیسیون) چه توانایی‌ و فرصت‌هایی می‌بینید؟ آنها چگونه می‌توانند جبهه خود را تقویت کنند؟

معنای پذیرش گفت‌وگوی مستمر با «دیگری»، اذعان مستمر به پذیرش حق موجودیت و قبول همزیستی مسالمت‌آمیز با نیروهای سیاسی طرف گفت‌وگوست. اما قبول همزیستی لزوما به معنای همکاری یا همراهی سیاسی با «دیگری» نیست. در حالی که جبهه نهادی متشکل از نیروهای سیاسی مختلف برای تجمیع اراده‌ها، برای تصمیم‌سازی سیاسی، برای هم‌افزایی و تولید قدرت، است. جبهه نهادی ساختارمند و حقوقی است.

جبهه نمی‌تواند امتزاجی از نیروهای سیاسی حکومتی و غیرحکومتی باشد. از جمله اصلاح‌طلبان نمی‌توانند هم پشتیبان حکومت، و هم مخالف آن، باشند. عمده‌ترین تفاوت میان روزنه‌گشایان و جبهه اصلاحات در همین تفاوت در شیوه عمل آنها در قبال حکومت است.

در وضعیت فعلی راه گفت‌وگوی همدلانه میان نمایندگان تشکل‌های تحول‌طلب، اصلاح‌طلب، روزنه‌گشا، و اصول‌گرایان معتدل، اعم از مدافع یا منتقد حکومت، نه تنها بسته نیست، بلکه زمینه برای بسط دامنه و رژفای گفت‌وگو میان نیروهای فوق‌الذکر نیز همچنان در حال گسترش است. جنگ و احتمال وخامت اوضاع در آینده این روند را تسریع می‌کند. گفت‌وگوها در شبکه اجتماعی – اعم از کلاب هاوس، یوتیوب، و غیره – پشتوانه صحت این ارزیابی است.

امکان پیوستن اپوزیسیون متکی بر اسرائیل، مثل پهلوی‌طلبان، به روند گفت‌وگوی ملی صفر است. جناح‌های افراطی حکومتی هم در صورت تشدید فشار خارجی بر کشور، به احتمال زیاد تجزیه خواهند شد. بخشی به «فشار حداکثری» بر همه منتقدان متوسل خواهند شد، و بخشی دیگر به روند گفت‌وگوی ملی خواهد پیوست.

امکان پیوستن اپوزیسیون متکی بر اسرائیل، مثل پهلوی‌طلبان، به روند گفت‌وگوی ملی صفر است. جناح‌های افراطی حکومتی هم در صورت تشدید فشار خارجی بر کشور، به احتمال زیاد تجزیه خواهند شد.

بیشتر بخوانید:

علی حاجی‌قاسمی: ریشه ناتوانی در گفت‌وگو، تاریخچه خشونت‌آمیز سیاست در ایران است

 

چه ضعف‌هایی در نیروهای میانه‌رو ایرانی می‌بینید که آنها را در پیشبرد تعامل و گفت‌وگو سیاسی ناتوان می‌کند؟

استمرار گفت‌وگو میان تشکل‌های‌سیاسی نیازمند سطح معینی از تجربه و بلوغ سیاسی است. تاریخ فعالیت سیاسی در بُعد اجتماعی پیشینه‌ای کمتر از صد سال دارد. حزب توده ایران نخستین تشکلی است که فعالیت سیاسی بر اساس برنامه و در میان مردم را رایج کرد. جبهه ملی ایران نخستین تشکلی است که فعالیت سیاسی بر پایه همکاری بین الاحزابی را در ایران تجربه کرد. کودتای ۲۸ مرداد راه انباشت تجربه و بلوغ سیاسی در کشور ما را سد کرد. مسیری که ایران از سال ۴۲ (سرکوب جبهه ملی و نهضت آزادی) به بعد طی کرد، راه را برای تفوق هویت‌گرایی اسلامی هموار ساخت.

بیش از چهار دهه طول کشید که پیروان خط امام آنقدر تجربه بیاموزند که متوجه بشوند که برنامه و خط مشی مبنای اتحاد است و نه صرف هویت اسلامی. همین گذار از همگرایی هویت محور به همگرایی برنامه محور، راه گفت‌وگو و تعامل با فعالینی را هموار می‌کند که از پیشینه‌های هویتی و ماهیتی دیگری می‌آیند.

آنچه گفته شد به این معنا نیست که تا پایان پروسه دگردیسی احزاب مذهبی و هویت‌گرا همکاری یا همگرایی آنان با نیروهای سکولار یا برنامه محور ناممکن است. اولا تجربه نشان داده چنین پروسه‌ای هرگز پایان نخواهد یافت. ثانیا حتی در بسته‌ترین تشکل‌های هویت‌گرا نیز همواره امر سیاسی جهت‌دهنده است. طرح مطالبات مشترک، یا اهداف سیاسی همسو، زمینه گفت‌گوها، مراودات، رایزنی‌ها، و حتی همکاری‌های بین‌الاحزابی را هموار می‌کند.

به نظر من در وضع سیاسی فعلی زمینه برای تشکیل جبهه نیروهای میانه‌رو هنوز فراهم نشده. اما زمینه برای تعامل سیاسی میان گرایش‌های مختلف میانه‌رو، اعم از حکومتی یا غیرحکومتی، است. آزادی زندانیان سیاسی، آزادسازی رسانه ملی، لغو احکام اعدام، لغو نظارت استصوابی، لغو قانون حجاب، پذیرش طرح دو دولتی، احیای روابط دیپلماتیک میان ایران و امریکا، از زمره محورهایی است که بخش عمده‌ای از نیروهای حاکم و غیرحاکم می‌توانند حول آن تعامل و رایزنی مستمر داشته باشند.

آزادی زندانیان سیاسی، آزادسازی رسانه ملی، لغو احکام اعدام، لغو نظارت استصوابی، لغو قانون حجاب، پذیرش طرح دو دولتی، احیای روابط دیپلماتیک میان ایران و امریکا، از زمره محورهایی است که بخش عمده‌ای از نیروهای حاکم و غیرحاکم می‌توانند حول آن تعامل و رایزنی مستمر داشته باشند.

 

نیروهای افراطی در حکومت و در اپوزیسیون حاضر به گفت‌وگو جهت مدیریت و حل اختلافات فی‌مابین نیستند. آیا اساساً گفت‌وگو با این نیروهای افراطی ممکن است؟ اگر نیست چه باید کرد؟

گفت‌وگو با نیروهای افراطی حکومتی و ضدحکومتی، علیرغم امنتاع آنها قطعا ضروری است. در حال حاضر پهلوی‌طلبان، مجاهدین خلق، پایداری‌چی‌ها و هم‌مسلکان آنان در حکومت به گفت‌وگو با ما تن نمی‌دهند. اما این امتناع هرگز نباید نیروهای میانه‌رو را به عمل مشابه ترغیب کند. ما باید آنان را خطاب قرار دهیم. به این وسیله ما موجودیت آنان را به رسمیت می‌شناسیم.

زبان ما در گفت‌وگوی یک جانبه با نیروهای سیاسی در بستر تاریخ شکل گرفته کشور نباید در آنها حس نگرانی یا ترس تولید کند. ما باید در عمل نشان دهیم که ما برای تغییر رفتار آنان مبارزه می‌کنیم، نه برای حذف آنان از صحنه سیاسی کشور. ما باید در عمل نشان دهیم که ایران خانه مشترک همه احزاب سیاسی کشور است. ما باید مستمرا از آنها دعوت کنیم حق موجودیت و حق مشارکت همه گرایش‌های سیاسی در رقابت‌های انتخاباتی را بپذیرند.

به اشتراک بگذارید:

مطالب مرتبط

دیدگاه

آشتی ملی در گرو «تغییر رفتار» است نه «حذف»؛ گفت‌وگو با فرخ نگهدار

سعید برزین در مجموعه «گفت‌وگو برای آشتی ملی» از فرخ نگهدار، فعال سیاسی چپ‌گرا، درباره ضرورت‌ها و چالش‌های این امر پرسیده است.