اورهان پاموک نویسنده ترک برنده جایزه نوبل در مصاحبه با روزنامه هنر ترکیه گفت: «نوشتههای من از نقاشیهایم و نقاشیهایم از نوشتههایم تغذیه شدهاند. من خودم را یک رماننویس تصویری میدانم؛ ابتدا یک صحنه را به عنوان یک نقاشی تصور میکنم، سپس آن را به کلمات تبدیل میکنم.»
پاموک میگوید که تحمل فروش نقاشیهایش را ندارد: «اگر روزی آنها را بفروشم دوست دارم پولش را به یک بنیاد بدهم. میخواهم ببینم با آثارم مانند یک هنرمند واقعی در بازار جهانی هنر رفتار میشود.»
پاموک با اشاره به نزدیکیای که در طول سالها بین نویسنده درونش و نقاش درونش ایجاد کرده، گفت: «وقتی نقاشی میکنم احساس خوشبختی بیشتری میکنم. نقاش درون من مدت زیادی توسط رماننویس درونم کنار گذاشته شده بود. آنها با هم دعوا نمیکردند، اما رماننویس درونم به نقاش گفته بود: دوست عزیز، باید کمی کنار بایستی. رماننویس قاطعانه هنرمند درون مرا ساکت کرد. اما پس از مدتی با هنرم آشتی کردم. هنرمند به حاشیه رانده شده درونم دوباره پدیدار شد.»
او در ادامه میگوید: «نقاشی و نویسندگی هنرهای خواهرخوانده هستند. نقاش تصاویر را انتخاب میکند، نویسنده کلمات را مینویسد. هر دو راهی برای بیان احساساتاند. هنرمند بودن، خلاق بودن، اغلب به معنای نوشتن یا نقاشی کردن بدون غرق شدن بیش از حد در این آگاهی است.»
او در جواب اینکه چه زمانی بهترین نقاشیهایتان را خلق میکنید گفت: «زیباترین نقاشیها زمانی به سراغم میآیند که احساس آرامش میکنم، دستم به طور طبیعی حرکت میکند و اعتماد به نفس دارم. در آن لحظه، دستم خیلی سریعتر از ذهنم است. با این حال، ذهنم شروع به دنبال کردن میکند، به کارم معنا میدهد، آن را نقد میکند. در نوشتن، برعکس است. ابتدا طرح میآید، سپس ترکیب و سپس معنای کاری که انجام میدهم. فکر و اجرا دست در دست هم پیش میروند. یک رماننویس مانند کسی است که به تنهایی پشت میزش شطرنج بازی میکند یا ساعت تعمیر میکند.»
به گفته پاموک موزه معصومیت اولین حضور عمومی او به عنوان یک نقاش بود.