عصر سهشنبه ۳ آوریل ۲۰۱۸ در مقر شرکت یوتیوب واقع در شهر سن برونو، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا زنی ۳۹ ساله به نام «نسیم نجفی اقدم» با یک اسلحه کالیبر ۹ میلیمتری اقدام به تیراندازی کرد، سه نفر را زخمی کرد و با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد. پلیس اعلام کرد تنها انگیزه او نارضایتی از اقدامات یوتیوب بود. اسماعیل اقدم، پدر نسیم به «گروه خبری بِی اِیریا» که یک شبکه خبری اینترنتی در شمال کالیفرنیاست گفته که دخترش به دلیل خشم بابت عدم دریافت پول از یوتیوب دست به چنین کاری زدهاست. نسیم نجفی پیشتر یوتیوب را به اعمال تبعیض علیه خود و سانسور ویدئوهایش متهم کرده بود.
آیا این امکان وجود دارد که به واسطه نسیم اقدم به موضوع خودکشی رسانهای بپردازیم؟ بیش از هر چیز نوشتهها و تحلیلها از «جنون» و میل به معروف شدن وی گفتند؛ جنونی که در پایان به نهایت خودش رسید و او را در سراسر دنیا معروف کرد؛ در حالیکه دیگر خودش نبود که از تلاش شجاعانهاش برای رسیدن به هدفش سرمست شود.
آنچه به اقدم چهرهای ویژه میبخشد این است که او یک سلبریتی مجازی معمولی نیست. او برای انجام دستورالعمل و ایدئولوژی زندگیاش -یعنی معروف شدن- نهایت تلاش خود را کرد و تمام تواناش را تا سرحد مرگ برای تحقق هدفش همچون قهرمانان، گذاشت. حتی اگر معتقد باشیم که جنوناش باعث این عملیات انتحاری و خودکشیاش شده، باید بخاطر بیاوریم که همه قهرمانان به واسطه نوعی دیوانگی به این جایگاه رسیدهاند: کاری کردهاند که «انسانِ عاقل» نمیکند. انتظار همین است که در عصر مجازی، قهرمانانش نیز تا همین حد شجاع باشند.
ایدئولوژی اقدم چه بود؟ معروف شدن و سپس کسب سرمایه اجتماعی و اقتصادی از آن. این ایدئولوژی همه سلبریتیها و علاقمندانشان است. او فرق چندانی با دیگر سلبریتیها نداشت. تفاوت سلبریتیها با هم تنها در «ابزار رسیدن به هدف» است. هر کدام برای رسیدن به این هدف ابزار متفاوتی دارند اما آنچه اقدم را از بقیه آنها جدا و متمایز میکند، کنش قهرمانانه او تا سرحدات توان است.
اقدم بعد از آگاهی از بنبستهای موجود در فضای مجازی و خلف وعده جهان آزاد برای آزادی بیان، فهمید که امر مجازِ تکنیکال بر خلاف ظاهر «نامحدود» و نامیرایش، اخته است، یوتوپیایش نیز مجازی و وعدههایش تو خالی است. فضای مجازی همان «خیال» یا رؤیا یا معنا نیست بلکه واقعیتی نظاممند از روابط، ابزارها و نتایجی ساختارمند و محدود است. این درک بیواسطه و تروماتیک، بار دیگر و بگونهای بنیادین او را به «جهان واقع» برگرداند. در واقع، اقدم اگر یکبار مثل ما از واقعیت به مجاز پناهنده شده بود، اما در نهایت، با فهم ماهیت آن اینبار ( از سرسام یا آپوریای فضای مجازی) به واقعیت پناهنده شد، و البته واقعیت از او انتقام گرفت. او از توهم کنش با کامنت و مسیج و عکس – یعنی کاری که کاربران، شبانهروز در اینترنت انجام میدهند- بیرون پرید و واقعاً «حمله کرد.»
او در ساختمانی واقعی و در فضایی واقعی ( دفتر یوتویوب در کالیفرنیا) و برای انتقام از دشمنانش کاری «انجام داد» که همچنان برای ما مخاطبان، مجازی است. این انجام دادن فارغ از محتوا و چگونگیاش در عصر بازنمایی و تصویر و وب، واجد اهمیتی فوقالعاده است.
ما کاربران فضای مجازی در عصر جدید دچار فضاپریشی هستیم. فضای مجازی با در اختیار گرفتن جنبههای مادی و فرهنگی حیات نه تنها وسیلهای برای تنظیم جهان و زندگی ماست (جایگزین دین و عقل) که به جهان و زندگی معنا میدهد. در این شرایط، «واقعیت» جایگاه تعینبخش خود را به بازنمایی و مجاز داده و تحت کنترل مناسبات آن درآمده و اساس حیات را به او واگذار کرده است. این جابجایی، فضاپریشی به بار آورده است. تشخیص اینکه ما در هر لحظه، کجا هستیم (در واقعیت یا مجاز) دیگر کار سادهای نیست. بیراه نیست که ممنوعیت حضور در یوتویوب برای اقدم معنایی جز جلوگیری از زندگی برای او ندارد. او زندگیاش را از دست داده میبیند و بعد از استیصال و ناامیدی از فضای مجازی به واقعیت جهش میکند. اگر واقعیت با کمک تکنیک و سرمایه کمکم به اینترنت، هوش مصنوعی، رسانهها و بازیهای کامپیوتری منتقل شد، احیای آن و تلاش برای نجاتش از این انتقال، به شکلی خشونتآمیز و «احمقانه» بروز مییابد. در واقع باید دانست که کنش اقدم همچون بسیاری از رخدادهای سیاسی و اجتماعی عصر ما عکسالعملی است به همین فرایند جهانیسازی که در این رویداد جنبهی سرگرمیساز رسانهای خود را برجسته کرد. مواجهه بیواسطه با هر نوع تنش، ترس، پریشانی و گمگشتگی خالق خشونت میشود.
خشونت نسبت به مهاجران و غریبهها، خشونت مهاجران نسبت به جوامع میزبان، خشونتهای اینترنتی در شبکههای اجتماعی، خشونت بازار و مناسبات مالی و غیره در زمانهی ما جلوههایی از محصولات فضا یا زمانپریشی و نیز بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در عصر جهانیسازی است.
اگر فضای مجازی منجر به توزیع سریعتر و برابرتر اطلاعات شده اما به همان اندازه در فقدان «آزادی اندیشه» باعث پریشانی از انباشت تجربیات سطحی شده است.
نسیم اقدم بعد از تلاش تا حدی موفقیت آمیز برای معروف شدن و استفاده از همه ابزار آن از سکسوآلیته، خوانندگی و گیاهخواری گرفته تا حتی مبارزه سیاسی، پس از اخلال در رسانهاش متوجه شد که این میزان از شهرت او منوط به فضایی است که در اختیار او نیست.
او فهمید این شهرت به همان سرعتی که بدست آمده میتواند با «آنلاین نبودن» و «تولید نکردن محتوا» به خطر بیفتد و از بین برود. او به جز منزلت اجتماعی مجازی، منبع واقعی درآمدش را هم در خطر میدید. نکته اینجاست که آنچه توصیف شد نه حیات مجازی که همهی واقعیت پرسوناژهایی شبیه اوست که امروزه از مهمترین الگوهای رفتاری و اجتماعی جوامع هستند: موقعیتی که فرد مجبور است تا سر حد مرگ «مزخرف» تولید کند وگرنه خواهد مرد.
اما اقدم امکانی را مهیا کرد. اقدم با اقدام آخرش یعنی حمله به فضاپریشیاش در واقعیت، مرز میان این دو فضای به هم آمیخته شده را یادآوری کرد. در واقع سوژگی را یادآوری کرد. او با شکست در رسیدن به هدفش، ایدئولوژیاش را رها نکرد و آن را در فضای جایگزین پیگیری کرد و خواست نشان دهد که برای شهرت چیزی او را متوقف نخواهد کرد. او به ایدئولوژیاش وفادار ماند و این وفاداری برای هیچکدام از طرفین ماجرا قابل قبول نیست.