موج بهرسمیتشناختنِ فلسطین از سوی استرالیا، کانادا، فرانسه، بریتانیا و چند کشور دیگر با پاسخ تند تلآویو روبهرو شده؛ اما این اقدام بهتنهایی نه دستاورد ملموسی برای فلسطینیها میآورد و نه از انزوای فزاینده اسرائیل میکاهد. نتانیاهو میگوید «دولت فلسطین تشکیل نخواهد شد» و همزمان طرح شهرکسازی «ای-وان» پیش میرود. تحلیل فارنافرز تأکید میکند راه واقعی، عبور از کنشهای نمادین و پیوند دادن شناساییها به «بیانیه نیویورک» با ابتکار مشترک فرانسه و عربستان است: پایان عملیات در غزه، آزادی گروگانها، انحلال حماس، بازسازی، تضمینهای امنیتیِ قابل اجرا، شناسایی متقابل و ادغام منطقهای—بهعلاوه پاسخگوکردن رهبری فلسطین و ساخت نهادهای کارآمد. ترجمه خلاصهای از این یادداشت را در ادامه میخوانید.
در روزهای ۲۱ و ۲۲ سپتامبر، استرالیا، کانادا، فرانسه، بریتانیا و شش کشور دیگر فلسطین را بهعنوان یک دولت به رسمیت شناختند. واکنش اسرائیل تند و ستیزهجویانه بود. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در پیامی ویدئویی به زبان عبری گفت: «این اتفاق نخواهد افتاد. دولت فلسطین در
غربِ اردن تشکیل نخواهد شد.» هرچند او تصمیم نهایی درباره پاسخ کامل اسرائیل را به بازگشت از دیدار با رئیسجمهوری آمریکا، دونالد ترامپ، مؤکول کرده، ائتلاف حاکم بارها تهدید کرده است مناطقی از کرانه باختری را ضمیمه کند و عملاً تشکیلات خودگردان فلسطین را فروبپاشد.
این ضربه به سود هیچکس نیست. اسرائیلیها میبازند، زیرا موجِ بهرسمیتشناختن و واکنشهای تهاجمی دولتشان، انزوای دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی کشور را شتاب میدهد. فلسطینیها هم میبازند؛ چون این شناساییها بهتنهایی منفعت ملموسی برای مردم فلسطین ایجاد نمیکند و گره از کار تشکیلات خودگردانِ گرفتارِ بحران نمیگشاید. برعکس، به عناصر تندرو در حکومت اسرائیل بهانه بیشتری میدهد تا ایده خودمختاری فلسطین را سرکوب و تشکیلات را تضعیف کنند.
حتی پیش از اعلام رسمی این شناساییها، دولت اسرائیل آنها را دستاویزی برای گسترش شهرکسازی در کرانه باختری قرار داد. در ۲۰ اوت، طرح بحثبرانگیز شهرک E1 که عملاً کرانه باختری را به دو نیم میکند، تصویب شد؛ بتسلئیل اسموتریچ، وزیر دارایی، صراحتاً این اقدام را پاسخی به مطالبه تشکیل دولت فلسطین خواند و گفت: «این واقعیت ایده دولت فلسطین را برای همیشه دفن میکند؛ چون چیزی برای بهرسمیتشناختن وجود ندارد و کسی هم نیست که به رسمیت شناخته شود.»
باداینهمه، اگر رهبران اسرائیلی و فلسطینی از نمادگرایی فراتر بروند—و اگر بازیگران بینالمللی شناسایی را نه اقدامی یکجانبه، بلکه بخش کوچکی از تلاش چندجانبه پیچیده برای «شناسایی متقابلِ اسرائیل و فلسطین»، عادیسازی روابط اسرائیل با همسایگان و تعمیق ادغام منطقهای بازاریابی کنند—هنوز میتوان از این شتابِ تازه، نتیجهای مثبت بیرون کشید.
دولتهایی که دست به شناسایی زدهاند باید تصمیم خود را صریحتر در چارچوب «بیانیه نیویورک»—که ۱۲ سپتامبر با رأی قاطع مجمع عمومی سازمان ملل تأیید شد—و همچنین کنفرانس ماه ژوئیه سازمان ملل درباره راهحل دو دولتی به ریاست مشترک فرانسه و عربستان سعودی قرار دهند. هر دو ابتکار، مسیرهای عملیتری پیشِ رو میگذارند و اسرائیل باید از فرصت آنها استفاده کند.
«بیانیه نیویورک» چارچوبی جامع برای پایان عملیات نظامی اسرائیل در غزه، آزادیِ باقیمانده گروگانها، انحلال حماس و بازسازی نوار غزه ارائه میدهد و این مراحل را با تضمینهای امنیتی و ابتکارهایی برای تقویت یکپارچگی منطقهای پشتیبانی میکند.
«بیانیه نیویورک» چارچوبی جامع برای پایان عملیات نظامی اسرائیل در غزه، آزادیِ باقیمانده گروگانها، انحلال حماس و بازسازی نوار غزه ارائه میدهد و این مراحل را با تضمینهای امنیتی و ابتکارهایی برای تقویت یکپارچگی منطقهای پشتیبانی میکند.
همه این اقدامات با اهداف نظامی و سیاسی اسرائیل همخوان است. رهبران اسرائیل باید از جزمگراییِ ایدئولوژیکی که هر شکل از خودمختاریِ فلسطینی را نفی میکند، عبور کنند؛ با فرانسه و عربستان درباره اجرای «بیانیه نیویورک» وارد کار شوند؛ از فلسطینیها و دیگر بازیگران منطقه بخواهند اسرائیل را بهعنوان سرزمین ملیِ مردم یهود (چنانکه در «توافقهای ابراهیم» در سال ۲۰۲۰ آمده بود) به رسمیت بشناسند؛ و در عین حال، رهبران فلسطینی را به مسئولیت حقوقیشان برای جلوگیری از استفاده از قلمرو تحت کنترلشان بهعنوان پایگاه حمله به اسرائیل پاسخگو کنند.
در این صورت، ممکن است همین موجِ شناسایی به سود اسرائیل هم تمام شود. البته کشورهای شناساگر هم باید پا پیش بگذارند: تضمینهای امنیتی را از حرف به عمل برسانند و در شکل دادن به دولتی فلسطینی مشارکت کنند که نه تهدیدی برای همسایگان باشد و نه تحقیرکننده مردم خودش؛ دولتی با نهادهای کارآمد و خدمات عمومی شایسته.