دو اقتصاددان در مقالهای که الجزیره انگلیسی منتشر کرده است هشدار دادند که غرب با یک توهم خطرناک، شریک راهبردیاش یعنی طبقه متوسط در ایران را با سیاستهای تحریمیاش از دست داده است.
این دو اقتصاددان، محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی هستند که یکی ساکن اروپا است و دیگری در آمریکا زندگی میکند.
به باور آنها، تحریمهای غرب برای ایران یک «شکست راهبردی چشمگیر» بوده است، «قماری که نه سردمداران فعلی بلکه رهبران آینده را که از پی تغییرات میآیند، مجازات خواهد کرد».
این دو اقتصاددان نوشتهاند، تحریمهایی که گفته میشد، «هوشمندند» و میخواستند با هدف قرار دادن داراییهای کلیدی یک نظام استبدادی، آن را به زانو درآورند، «حالا به نابودی طبقه متوسط ایران منجر شدهاند»، طبقه تحصیلکردهای که موتور محرکه جنبشهای مدنی دهههای اخیر در ایران بوده است اما سیاست «افسانهای تحریم» آینده آنها را در معرض نابودی قرار داده است.
نویسندگان این مقاله تلاش میکنند به این پرسش پاسخ دهند که وضعیتی که پیش روی طبقه متوسط ایران قرار گرفته تا چه اندازه تقصیر تحریمهاست و نه صرفا سوءمدیریت مزمن جمهوری اسلامی. آنها خوانندگان خود را به مقالهای که پیشتر در مجله اروپایی اقتصاد سیاسی نوشتهاند ارجاع میدهند.
محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی در آنجا با ساختن یک ایران مجازی و استفاده از روش کنترل ترکیبی تلاش کردهاند، نسخهای داده محور از ایران ارایه دهند و بدون در نظر گرفتن تحریمها، موقعیت کشور را در سال ۲۰۱۲ با تونس،قطر،مالزی، جمهوری آذربایجان و اندونزی مقایسه کنند.
به نوشته آنها، نتیجه دردناک است. از سال ۲۰۱۲ طبقه متوسط ایران در قیاس با نسخه بدون تحریماش، به طور چشمگیری آب رفته است. از ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۹ میتوان شکافی ۱۷ درصدی بین اندازه واقعی و نهفته طبقه متوسط دید.
اما یک سال پس از آغاز کارزار دونالد ترامپ تحت عنوان فشار حداکثری علیه ایران، این شکاف بر اساس پژوهش انجام شده نویسندگان مقاله به ۲۸ درصد میرسد.
از سال ۲۰۱۲ طبقه متوسط ایران در قیاس با نسخه بدون تحریماش، به طور چشمگیری آب رفته است. از ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۹ میتوان شکافی ۱۷ درصدی بین اندازه واقعی و نهفته طبقه متوسط دید. اما یکسال پس از آغاز کارزار دونالد ترامپ تحت عنوان فشار حداکثری علیه ایران، این شکاف به ۲۸ درصد میرسد.
به نوشته این دو اقتصاددان، «اینها اعداد انتزاعی نیستند»، میلیونها انسانی هستند که آرزوهایشان با «رژیم تحریمها از سال ۲۰۱۲ بر باد رفته است».
آنها همچنین مخاطبان خود را به یک نظر سنجی جهانی (World Value Survey) در اینباره که سال ۲۰۰۵ انجام شده ارجاع میدهند.
در آن سال ۷۹ درصد پاسخ دهندگان با اعتماد به نفس خود را متعلق به طبقه متوسط معرفی میکردند، عددی که در سال ۲۰۲۰ با ۱۵ درصد سقوط به ۶۴ درصد رسید.
تأثیرگذارترین پیامد تحریم، تورم افسارگسیخته ، سقوط ارزش پول ملی و نابود شدن پسانداز خانوادههاست که در این مقاله به آن اشاره و گفته شده که این وضعیت بسیاری از شهروندان را به «فقیران جدید» تبدیل کرده است.
این مقاله، تحریمها را به پتکی تشبیه کرده است که ابتدا بر فرق اقتصاد رنجور از سوءمدیریت و فساد سیاسی جمهوری اسلامی فرود آمد و سپس پیکر امیدهای اجتماعی برای تغییر در ایران را زخمی کرد.
آنها از این تحریمها با عنوان «ضریب رنج» نام میبرند که دشواری اقتصادی را به یک «فاجعه اجتماعی غیر قابل انکار» تبدیل کرده است.
در این مقاله از کارزار فشار حداکثری دونالد ترامپ به عنوان یک اتفاق تلخ یاد شده که شرایطی آرمانی را برای افراطیون در جنهوری اسلامی فراهم کرد.
محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی با اشاره به بازگشتت تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران میپرسند، آیا آنها که از رژیم تحریمها حمایت میکنند در حال امنتر کردن جهان هستند و یا بازیگرانی را تقویت میکنند که ادعا میکنند با آنها مخالفند؟
آنها مینویسند، «ناامیدی دمکراسی نمیآورد؛ بلکه بیثباتی به همراه میآورد و قدرت را به دست اقتدارگرایان میدهد».